گروه فرهنگی روایت امین

بسم رب الشهدا
گروه فرهنگی روایت امین در سال 1388 در فضایی دانشجویی آغاز بکار کرد. سرآغاز فعالیت، جمع آوری خاطرات شهید مجید ایزدپناه بود.  جمع آوری خاطرات از خانواده آغاز شد و تمامی دوستان شهید را در برگرفت. هرچند توانمدی گروه برای ساخت مستند تصویری به جهت نرم افزاری فراهم بود ولی در دسترس نبودن دوربین، تجهیزات نور و صدا باعث شد خروجی کار به سمت کتاب رود.
پس از شش ماه، تحقیق و مصاحبه های صورت گرفته به رشته تحریر درآمد و کتاب "این تویی که هستی" به تالیف احسان منصوری در سال 90 به لطف شهید به چاپ رسیدو رونمایی شد.

جذابیت های کار و نیز فقدان مادران و پدران شهدا مارا بر آن داشت تا سریعتر نسبت به جمع آوری خاطرات شهدا بپردازیم تا کمتر افسوس دیر رسیدنهایمان روا بخوریم.

جمع آوری خاطرات شهید محمود جهان پناه، ابوالفضل اسدی، ابوالفضل ده کهنه، سیدمصطفی موسوی، مجتبی پژمان، بهرام انزلچی و نیز شهید محمد باقر بنائیان آغاز شد که بزودی و به لطف شهدا به چاپ خواهند رسید.
با توجه به دقت نظر در جمع آوری خاطرات و مستندات معاونت پژوهش سازمان بنیاد شهید سفارش تهیه مجموعه چند رسانه ای شهیدان اسدی، جهانپناه و ده کهنه را به گروه روایت امین واگذار کرد که به یاری خداوند هر سه در سال 91 تکمیل و رونمایی شد.

مصاحبت با خانواده شهدا بخصوص مادران و پدران و همدلی با آنها ایده ای بذهنمان رساند که نتیجه آن  برگزاری یادواره در منزل شهیدبه جای مزار شهدا و سالن های مرسوم بود.

پس از سالها آمدن دوستان و همرزمان فرزند در خانه و بیان خاطره، دلگرمی هرچند کوچکی شد بر دل پدران و مادران شهدا که این امر بعد از برگزاری سالگرد شهادت شهید اسدی به عنوان یک برنامه ماهانه در سرفصل فعالیت های گروه قرار گرفت.
برگزاری این مراسم در منزل شهید احمد زکی، شهید بهرام گودرزی، شهید محسن عزیزی از دیگر برنامه های اجرا شده توسط گروه فرهنگی روایت امین در سال 92 است.

نرم افزارهای چند رسانه ای

گروه فرهنگی روایت امین در سال 1391 و با حمایت سازمان بنیاد شهید اقدام به تهیه نر افزارهای میرزا،آقامحمود و این تویی که هستود نموده است.

ان بنیاد شهید اقدام به تهیه سه نرم افزار با نام های میرزا، آقامحمود، این تویی که هستی نموده است.

برنامه شهید بهرام گودرزی سال 1392

برنامه شهید محسن عزیزی سال 1392

برنامه شهید محسن عزیزی

برنامه شهید احمد زکی سال 1392

یادواره شهید مجید ایزدپناه سال 91

یادواره شهید مجید ایزدپناه اسفند ماه سال 1391 در کنار مزار شهید

یادواره شهید مجید ایزدپناه سال 88

یادواره شهید مجید ایزدپناه اسفند ماه سال 1388 در دانشگاه آزاد

رونمایی از کتاب این تویی که هستی

رونمایی از کتاب این تویی که هستی با موضوع زندگی شهید مجید ایزدپناه در سال 1390

کتاب این تویی که هستی

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟

برو  ای  خواجه  عاقل  هنری  بهتر  از  این؟

 

      اراک بود و غلغله آدم ها در این شهر بدون سر و ته و زندگی عادی در شهری که می رود تا کلانشهر شود، همه داشتند کارشان را می کردند، بعضی ها دانشگاهشان را می رفتند، بعضی مدرسه شان.

یکی عکست را در ساختمان زهوار در رفته نمازخانه دانشگاه آزاد اراک دید و دلش رفت؛ یکی در ساختمان اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزان؛ یکی هم در قطعه شصت و پنجی ها در مزار شهدای اراک دید و دل باخت.

      حالا جمعی به دنبالت آمدند تا بفهمند پشت آن نگاه عمیقت که داری مهربانانه نگاه می کنی چه چیزی قایم کرده ای.

      

      از خانه حاج حمید طیبی در اراک تا منزل دکتر سعید محمد دوست در تهران. حتی تا شهرکرد و خانه ی معلمی دلسوز به نام علمدار عسکری. هرجا که نامی از توشنیدند رفتند.

 

      آن وقت بود که نسل سومی ها را مهمان خودت کردی و برایت در دانشگاه مراسم گرفتند. عکست را هم بزرگ زدند سر در دانشگاه و زیرش نوشتند (چه کسی مرا می شناسند؟)

           می بینی؟ کار بجایی رسیده تو را که حاضر و ناظری باید به این آدمکها معرفی کنیم. همه آمده بودند. از حاج اسماعیل نادری بگیر که  پایش را کنار تو جا گذاشت تا پدر و مادرت که باورشان نمی شد بعد از بیست و چهار سال برایت مراسمی گرفته شود.

        هنوز ده ها نفر هر پنجشنبه می آیند تا قطعه شصت و پنجی ها، با تو حرف می زنند، هر چه می خواهند می گیریند و می روند.

       همین نوشته هایی که برایت آماده کردیم، ذره ای از وسعت زندگی ات نیست. این را وقتی فهمیدیم که موقع پرینت کردن زندگی  ات، پرینترمان سوخت.

       بغضمان هنوز نترکیده تا وقتی بیایی و دستهای خیلی های دیگر را هم بگیری.

 

      تویی که مانده ای و زمان ما را با خود برده است. دعا کن برگردیم!

 

گروه فرهنگی روایت امین